داستان کوتاه انگلیسی ساده – دندانپزشک مهربان

Maria feels pain in her teeth. She tells her mom. Her mom takes her to the dentist. Maria is scared. She enters the waiting room. The secretary calls Maria’s name. Maria goes in. Maria sits in a big chair. She waits for the dentist. The dentist arrives. He is careful with Maria’s teeth. He gives her a new toothbrush. Maria feels good.

💙❤️❤️❤️💙

ماریا در دندان هایش احساس درد می کند. به مامانش میگه. مادرش او را نزد دندانپزشک می برد. ماریا می ترسد. وارد اتاق انتظار می شود. منشی نام ماریا را صدا می کند. ماریا می رود داخل. ماریا روی یک صندلی بزرگ می نشیند. او منتظر دندانپزشک است. دندانپزشک از راه می رسد. او مراقب دندان های ماریا است. او یک مسواک جدید به او می دهد. ماریا احساس خوبی دارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا