She eats a slice of cake. She drops a crumb. The ants can smell it. They crawl towards the crumb. She notices the ants. She does not want to kill them. She gets a cup. She puts the ants inside. She opens the window. She lets the ants go.
💙❤️❤️❤️💙
او یک تکه کیک می خورد. او یک خرده می ریزد. مورچه ها می توانند آن را بو کنند. به سمت خرده ها می خزند. او متوجه مورچه ها می شود. او نمی خواهد آنها را بکشد. او یک فنجان می گیرد. مورچه ها را داخل می گذارد. او پنجره را باز می کند. او مورچه ها را رها می کند.