داستان کوتاه انگلیسی ساده – وقت کریسمس

It is Christmas. Dad gives Tim a toy. The toy is in the box. Tim takes off the lid. He sees the toy. It is a car. The car is red. The car makes noises. The car moves fast. Tim likes the gift. He hugs his dad. Dad smiles.

💙❤️❤️❤️💙

کریسمس است. پدر یک اسباب بازی به تیم می دهد. اسباب بازی داخل جعبه است. تیم درب را برمی دارد. او اسباب بازی را می بیند. یک ماشین است. ماشین قرمزه ماشین صدا میده ماشین به سرعت حرکت می کند. تیم هدیه را دوست دارد. پدرش را در آغوش می گیرد. بابا لبخند می زند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آمارگیر وبلاگ

پیمایش به بالا