Robert’s room is messy. There is pizza under his bed. There is glue on the wall. There is a pile of clothes. There are toys on the floor. Robert does not care. He watches a television show. His mom goes into his room. She turns off the television. She yells at him. He starts to clean his room.
💙❤️❤️❤️💙
اتاق رابرت به هم ریخته است. زیر تختش پیتزا هست. روی دیوار چسب است. یک انبوه لباس وجود دارد. روی زمین اسباب بازی وجود دارد. رابرت اهمیتی نمی دهد. او یک برنامه تلویزیونی را تماشا می کند. مامانش میره تو اتاقش. او تلویزیون را خاموش می کند. او سر او (رابرت) فریاد می زند. او شروع به تمیز کردن اتاقش می کند.