داستان کوتاه انگلیسی ساده – آنفولانزا

He is sick. He goes to the doctor. The doctor gives him some medicine. He is still sick after one week. His mom tells him to go to sleep. He lies in bed all day. He rests. He drinks chicken soup and eats vegetables. He is still sick. No one likes the flu.

💙❤️❤️❤️💙

او بیمار است. او به دکتر می رود. دکتر مقداری دارو به او می دهد. بعد از یک هفته هنوز مریض است. مامانش بهش میگه برو بخواب. او تمام روز در رختخواب دراز می کشد. او استراحت می کند. سوپ مرغ می نوشد و سبزیجات می خورد. او هنوز بیمار است. هیچ کس آنفولانزا را دوست ندارد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا