داستان کوتاه انگلیسی ساده – درخت پرتقال

He wants to grow an orange tree. He digs a small hole. He puts the seeds in it. He covers the seeds with soil. He waters it for a week. No oranges have grown. He asks his mom what he is doing wrong. She says, “You have to be patient.” He continues to water the tree for a month. He sees an orange start to grow.

💙❤️❤️❤️💙

او می خواهد یک درخت پرتقال پرورش دهد. یک سوراخ کوچک حفر می کند. دانه ها را در آن می گذارد. دانه ها را با خاک می پوشاند. یک هفته به آن آب می دهد. هیچ پرتقالی رشد نکرده است. از مادرش می پرسد که چه اشتباهی اتفاق افتاده است؟ او می گوید: باید صبور باشی. به مدت یک ماه به آبیاری درخت ادامه می دهد. او می بیند که یک پرتقال شروع به رشد می کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا