داستان کوتاه انگلیسی ساده – سوار کردن

He is talking to his friends. His cell phone rings. He answers it. It is his sister. She asks if he could pick her up at school. He tells her to wait. He gets off the couch. He tells his friends to leave. He drives his car. He parks on the street. His sister gets in the car.

💙❤️❤️❤️💙

او با دوستانش صحبت می کند. تلفن همراهش زنگ می خورد. به آن پاسخ می دهد. خواهرش است. می پرسد که آیا می تواند او را در مدرسه ببرد. به او می گوید صبر کن. از مبل بلند می شود. به دوستانش می گوید که بروند. ماشینش را می راند. در خیابان پارک می کند. خواهرش سوار ماشین می شود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا