24 دیدگاه دربارهٔ «کتاب زبان انگلیسی پایه ۹ – زبان پایه نهم»
بروسکه امین زاده ،طراحی دوخت یازدهم
She is too sick. She has the cold. She can’t stop sneezing. She keeps a tissue box near her. Her nose is so red. She also has a fever. She puts a cold towel over her forehead. She is too sick to go to school. Her friends visit her. They give her the homework assignments. They try to make her feel better.
❤️❤️❤️
او خیلی بیمار است. سرما خوردگی گرفته است. نمی تواند جلوی عطسه را بگیرد. یک جعبه دستمال کاغذی در نزدیکی خود نگه می دارد. دماغش خیلی قرمز شده. تب هم دارد. حوله سردی روی پیشانی اش می گذارد. او برای رفتن به مدرسه خیلی بیمار است. دوستانش به او سر می زنند. تکالیف را به او می دهند. آنها سعی می کنند حال او را بهتر کنند.
بروسکه امین زاده ،طراحی دوخت یازدهم
He is talking to his friends. His cell phone rings. He answers it. It is his sister. She asks if he could pick her up at school. He tells her to wait. He gets off the couch. He tells his friends to leave. He drives his car. He parks on the street. His sister gets in the car.
❤️❤️❤️
او با دوستانش صحبت می کند. تلفن همراهش زنگ می خورد. به آن پاسخ می دهد. خواهرش است. می پرسد که آیا می تواند او را در مدرسه ببرد. به او می گوید صبر کن. از مبل بلند می شود. به دوستانش می گوید که بروند. ماشینش را می راند. در خیابان پارک می کند. خواهرش سوار ماشین می شود.
بروسکه امین زاده ،طراحی دوخت یازدهم
He waits for his package. He is excited. He will finally get his t-shirt today. He waits outside his house. The mail carrier gives him the package. He opens it. The t-shirt is red. He ordered the blue one. He is upset. He calls the company. The manager apologizes. He will send the blue t-shirt for free.
❤️❤️❤️
منتظر بسته اش می ماند. او هیجان زده است. بالاخره امروز تی شرتش را خواهد گرفت. بیرون از خانه اش منتظر می ماند. پستچی بسته پستی را به او می دهد. آن را باز می کند. تیشرت قرمز است. آبی را سفارش داد. او ناراحت است. با شرکت تماس می گیرد. مدیر عذرخواهی می کند. او تی شرت آبی را به صورت رایگان ارسال خواهد کرد.
بروسکه امین زاده ،طراحی دوخت یازدهم
She thinks about the future a lot. She wants to be a doctor. Doctors have cool uniforms. Doctors make people feel better. Doctors make a lot of money. She wants to live in Beverly Hills, California. The city is very clean. The houses there are nice. She wants to get married and have kids too.
❤️❤️❤️
او خیلی به آینده فکر می کند. می خواهد دکتر شود. دکترها لباس فرم باحالی دارند. پزشکان حال مردم را بهتر می کنند. پزشکان پول زیادی به دست می آورند. او می خواهد در بورلی هیلز، کالیفرنیا زندگی کند. شهر بسیار تمیزی است. خانه های آنجا خوب است. او می خواهد ازدواج کند و بچه دار شود.
ژوان امینی/یازدهم طراحی دوخت"۱۲"
She goes to the zoo. She sees a lion. The lion roars. She sees an elephant. The elephant has a long trunk. She sees a turtle. The turtle is slow. She sees a rabbit. The rabbit has soft fur. She sees a gorilla. The gorilla is eating a banana.
او به باغ وحش می رود. او یک شیر را می بیند. شیر غرش می کند. او یک فیل را می بیند. فیل خرطوم بلندی دارد. او یک لاک پشت را می بیند. لاک پشت کند است. او یک خرگوش را می بیند. خرگوش خز نرمی دارد. او یک گوریل را می بیند. گوریل در حال خوردن موز است.
She is too sick. She has the cold. She can’t stop sneezing. She keeps a tissue box near her. Her nose is so red. She also has a fever. She puts a cold towel over her forehead. She is too sick to go to school. Her friends visit her. They give her the homework assignments. They try to make her feel better.
❤️❤️❤️
او خیلی بیمار است. سرما خوردگی گرفته است. نمی تواند جلوی عطسه را بگیرد. یک جعبه دستمال کاغذی در نزدیکی خود نگه می دارد. دماغش خیلی قرمز شده. تب هم دارد. حوله سردی روی پیشانی اش می گذارد. او برای رفتن به مدرسه خیلی بیمار است. دوستانش به او سر می زنند. تکالیف را به او می دهند. آنها سعی می کنند حال او را بهتر کنند.
He is talking to his friends. His cell phone rings. He answers it. It is his sister. She asks if he could pick her up at school. He tells her to wait. He gets off the couch. He tells his friends to leave. He drives his car. He parks on the street. His sister gets in the car.
❤️❤️❤️
او با دوستانش صحبت می کند. تلفن همراهش زنگ می خورد. به آن پاسخ می دهد. خواهرش است. می پرسد که آیا می تواند او را در مدرسه ببرد. به او می گوید صبر کن. از مبل بلند می شود. به دوستانش می گوید که بروند. ماشینش را می راند. در خیابان پارک می کند. خواهرش سوار ماشین می شود.
He waits for his package. He is excited. He will finally get his t-shirt today. He waits outside his house. The mail carrier gives him the package. He opens it. The t-shirt is red. He ordered the blue one. He is upset. He calls the company. The manager apologizes. He will send the blue t-shirt for free.
❤️❤️❤️
منتظر بسته اش می ماند. او هیجان زده است. بالاخره امروز تی شرتش را خواهد گرفت. بیرون از خانه اش منتظر می ماند. پستچی بسته پستی را به او می دهد. آن را باز می کند. تیشرت قرمز است. آبی را سفارش داد. او ناراحت است. با شرکت تماس می گیرد. مدیر عذرخواهی می کند. او تی شرت آبی را به صورت رایگان ارسال خواهد کرد.
She thinks about the future a lot. She wants to be a doctor. Doctors have cool uniforms. Doctors make people feel better. Doctors make a lot of money. She wants to live in Beverly Hills, California. The city is very clean. The houses there are nice. She wants to get married and have kids too.
❤️❤️❤️
او خیلی به آینده فکر می کند. می خواهد دکتر شود. دکترها لباس فرم باحالی دارند. پزشکان حال مردم را بهتر می کنند. پزشکان پول زیادی به دست می آورند. او می خواهد در بورلی هیلز، کالیفرنیا زندگی کند. شهر بسیار تمیزی است. خانه های آنجا خوب است. او می خواهد ازدواج کند و بچه دار شود.
She goes to the zoo. She sees a lion. The lion roars. She sees an elephant. The elephant has a long trunk. She sees a turtle. The turtle is slow. She sees a rabbit. The rabbit has soft fur. She sees a gorilla. The gorilla is eating a banana.
او به باغ وحش می رود. او یک شیر را می بیند. شیر غرش می کند. او یک فیل را می بیند. فیل خرطوم بلندی دارد. او یک لاک پشت را می بیند. لاک پشت کند است. او یک خرگوش را می بیند. خرگوش خز نرمی دارد. او یک گوریل را می بیند. گوریل در حال خوردن موز است.
آیدا جان سلام – قربان شما
عالی دنبال کتاب سوپر مایندرز بودم فقط همین سایت داره خیلی خوب توضیح میدید و لحجه باحال غلیزی دارید خوشم اومد از تدریستون
مبین گیان سلاو – قربانی تو
سلام ممنون از آموزشتون
dear Nahid, thanks so much. ❤️❤️❤️
ناهید شهیدی اصفهان
Change the world by being yourself. – Amy Poehler
دنیا را با “خودت بودن” تغییر بده- امی پولر
سلام – قربان شما – ممنونم ❤️❤️
سلام ازتون بابت اموزش خوبتون ممنون
کیرا هستم از کرمانشاه
آرزو خانم عزیز سلام – خیلی ممنونم قربون شما ❤️❤️
سلام آقای حکیمی، خیلی سایت خوبی دارین اموزشها خیلی واضحن براتون دعای خیر میکنم
آرزو هستم از قائم شهر
مرجان خانم عزیز این چهارمین کامنت امروز شماست که پاسخ میدم، واقعا مرسی امیدوارم موفق و پیروز باشید. ❤️❤️
سلام استاددد مرجان عبدی هستم از اصفهان خیلی ممنونم هم کتابای مدرسه با شمامم هم فمیلی ۱
سلام دوست عزیز – خیلی ممنونم لطف دارین
عالی ممنون از اینکه رایگان مطلبتون رو در اختیار ما می گذارین
عالی موفق باشین ممنون که رایگان درس رو در اختیار شوند می گذارین
هلیا جان سلام – مرسی ممنون
واقعا عالی دستون درد نکنه ♥️
حسین جان سلام – ممنونم لطف دارین
واووووو اینجا خیلی خوبه